"بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیم"
نمیدانم دستان همگی تان را از پشت بسته بودند یا از روبهرو ولی، حتما خیلی وقت گذاشتند که یکی یکی دستانتان را به هم ببندند و دورش طناب بکشند.!!
نمیدانم آنها چند نفر بودند که شما ١٧٥ نفر را به دام انداختند.!!
نمیدانم چه گودال عظیمی حفر کردند تا ١٧٥ سرباز را داخلش بیندازند..!
نمیدانم نشسته بودید یا ایستاده..!!
نمیدانم یکی یکی داخل گودال پرتتان کردند یا گروهی..!!
اصلا چه میدانم که در آن روز، شاید هم شب چه آمد بر سر شما..!
نمیدانم در آن روزهای زمستانی سال ۶۵ با چه نقشهای غافلگیرتان کردند..!
نمیدانم آن فرمانده سنگدل، چطور دلش آمد به چشمهای معصوم شما نگاه کند و چنین برنامهای برای کشتنتان بریزد.!!
نمیدانم لحظههای آخر که نمیتوانستید دستهای هم را بگیرید و خداحافظی کنید، چه حرفهایی بینتان رد و بدل شد..!!
چه قرارهایی با هم گذاشتید.!!
اصلا چه شوخیهایی با هم کردید..!!
ولی کاش دستانتان باز بود تا قبل از آن مرگ گروهی، سیر یکدیگر را در آغوش میکشیدید..!!
نمیدانم وقتی داخل گودال روی هم افتاده و منتظر بودید تا سیل خاک رویتان آوار شود، زیر لب چه ذکری میگفتید..!
حتما به تأسی از اربابتان در گودال قتلگاه «لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین» روی لبهایتان بود..!!
یا شاید هم سادهتر، احتمالا یکی از شما ۱۷۵ نفر فریاد زده: «برادرها! وعده ما کربلا» و بعد همه با هم فریاد زدهاید: یا حسین(ع)
حتم دارم دل آن سرباز بعثی که پشت لودر نشسته بود تا خاک رویتان بریزد، با شنیدن این یا حسین(ع) لرزید اما به روی خودش نیاورد..
حتم دارم وقتی چشم آن سرباز عراقی به چشم آن نوجوان افتاد که گوشه گودال سرش را به سوی آسمان گرفته بود و یا زهرا میگفت، دلش لرزید اما به روی خودش نیاورد.!!
حتم دارم وقتی آن گودال بزرگ پر شد و صدای فریادهایتان خاموش شد، دل آن فرمانده لعنتی لرزید اما به روی خودش نیاورد..!!
حتی سیگارهای مکرر هم نتوانست تصویر چهرههای معصوم شما در آن لحظههای پایانی را از خاطرهاش محو کند.!
حتم دارم اگر آن فرمانده زنده باشد، هنوز هم چهرههای شما را خوب به خاطر دارد، با جزئیات..!!
حتم دارم هنوز هم از شما میترسد؛ حتی با همان دستهای بسته..!!
حتم دارم هنوز صلابت نگاه شما کابوس روز و شب اش باشد.!!
چشمان نگرانتان از روزی که این خبر را شنیدم مقابل چشمانم ایستاده و خیره خیره نگاهم میکند..
دوست دارم زندگینامه یک یک شما را بخوانم، تعدادتان آنقدر زیاد است که بینتان از هر گروه و دستهای وجود داشته باشد، از مجرد و عاشق گرفته تا کاسب و هنرمند و زن و بچهدار..
فقط با خودم آرزو میکنم ای کاش دستانتان باز بود که قبل از آن مرگ گروهی، با دو انگشتتان علامت پیروزی نشان میدادید..
راستش را بخواهید این روزها دلم عجیب شور غرور شما را میزند..!!
برای تکاوران سخت است که دستان شان را مقابل دشمن بگیرند که طناب پیچ اش کنند..
بارها شنیدهایم که غواصها از آمادهترین نیروهای رزمی هستند..
بازوان و سینههای ستبر شما از همین لباسهایهای چسبیده غواصی پیداست، بعثیها همین غرور را نشانه گرفته بودند و گرنه در چند دقیقه همه شما را تیرباران میکردند و خلاص..!!
غرور شما اما زیر آن خاکها دفن نشد، مثل یک نامه پستی از همان گودال ارسال شد برای ما، برای ما که درس مقاومت را از شما آموختیم و قسم خوردهایم که مثل خودتان تا لحظه آخر مقابل دشمن کرنش نکنیم، غرور شما به ما رسیده تا دلمان از عربدههای تو خالی این و آن نلرزد، شما با دستهای بسته مقاومت کردید...
حتم داشته باشید که ما دستان بازمان را مقابل دشمن دراز نخواهیم کرد، شما هم دعا کنید برایمان..
دعای شما ۱۷۵ نفر برگشت نمیخورد، این را مطمئنم..!
شهیدان، سلام ما را هم به خدا برسانید که دستان بسته شما در دستان خداست..
قرار بود ما زیر آبی برویم تا ایران آزاد و سربلند بماند
شما زیر آبی میروید که چه بشود؟؟؟؟
وقتی رفتیم... رییس جمهور در خیابان بهارستان زندگی میکرد
وقتی برگشتیم ... رئیس جمهور تا خیابان بهارستان هم به استقبال مان نیامد
وقتی ما میرفتیم شما هم گاهی در جبهه ها به ما سر میزدید
امروز که برگشتیم حتی زحمت نکشیدید در همین تهران به استقبال مان بیایید
وقتی ما رفتیم تمام ایرانی ها از نخبه و سیاست مدار و پزشک و.... به ایران بازمیگشتند
امروز که برگشتیم دیدیم هر ایرانی که میتواند از کشور فرار میکند
وقتی ما رفتیم فقط شهید رجایی به آمریکا سفر کرد و آن هم برای دفاع از حقوق ایران و ایرانی
امروز که برگشتیم شنیدیم مد شده مسئولین همراه خانواده به آمریکا سفر میکنند و پای مجسم آزادی عکس سلفی میگیرند
وقتی ما رفتیم شما هم به ایرانی بودن تان افتخار میکردید
امروز که برگشتیم دیدیدم خیلی از شما اقامت کشورهای غربی را برای خود و خانواده تان گدایی میکنید
وقتی ما رفتیم وعده ی غذای هیئت دولت، نفری یه بشقاب قیمه بود....
امروز که برگشتیم شنیدیم و دیدیم که سفره های میلیونی پهن میشود
وقتی رفتیم شما هم مثل ما پایین شهر زندگی میکردید!!!!!
خبری از بنز ضد گلوله نبود!!!!
فیش های حقوقی میلیاردی کجا بود؟؟؟
اختلاس حرام بود...
در دفترهای تان به روی خلایق باز بود....
خدمت به خلق..... افتخار بود!!!!!
راستی دروغ هم........ نمیگفتید!!!!!!
تنها شباهت رفت و آمد ما در یک چیز بود.....
آن روزها بودند کسانی که با ما نمی آمدند و فقط در نمازجمعه شعار جنگ جنگ تا پیروزی سر میدادند
امروز هم که برگشتیم بسیاری غریبه ی ناآشنا دیدیم که ما را به نفع خود مصادره کرده بودند
انگار قرار بود رفت و آمد ما... فقط برای عده ای... منفعت به بار آورد.......
سرتان را درد نمی آوریم.... وقت گرانبهایتان را هم نمیگیریم
کلام آخر اینکه
قرار بود ما زیر آبی برویم تا ایران آزاد و سربلند بماند
شما زیر آبی میروید که چه بشود؟؟؟؟
دشمن.... سر ما را زیر آب نگه داشت تا غرور ایرانی را خدشه دار کند
مراقب باشید وقتی زیر آب هستید.... مبادا خدا..... گلویتان را فشار دهد....
فردا که ما با ملت ایران رو در رو شویم... خواهیم گفت: شرمنده ایم..... نفسم.. توانم و قدرتم همینقدر بود.....
شما که امروز با مادران و پدران ما مواجه نشدید اما
فردا که با خود ما مواجه شوید...... چه پاسخی خواهید داد؟؟؟؟
دیدار به قیامت....
غواصان نگران شدند و آمدند
بسیار جای دلسوزی دارد اما بیش از اینکه دل ما بر مظلومیت آنان بسوزد دل آنها نگران ماست.
💟شهدا رفت و آمدشان هم ،بی حساب و کتاب نیست؛
💟هم رفتنشان پیام دارد و هم آمدنشان.
💟شهدا هیچ گاه حزبی و جناحی نبودند اما تک تک وصیت نامه هایشان را که ورق بزنیم خواهیم دید که بر پیروی محض از دستورات ولی فقیه تاکید داشته اند
و امروز آمده اند تا دوباره پشتیبان ولایت فقیه باشند.
💟آمده اند تا سندی باشند بر سخنان ولی فقیه زمان.
💟آمده اند تا به ما بگویند: اگر امروز حضرت سید علی می فرماید اجازه بازرسی از مراکز نظامی و دانشمندان ایرانی را نمی دهم ؛ نگران تکرار سرنوشتی است که جاسوسی های آمریکا بر سر غواصان شهید آورد.
💟آمده اند تا به ما بگویند: آهای مردمی که وقتی شنیدید حدود سی سال پیش 175 غواص با دستان بسته توسط بعثی ها زنده در خاک شده اند دلتان آتش گرفت و بر مظلومیت آنها اشک ریختید، مراقب باشید بلایی که بعثی ها با اطلاعات جاسوسی آمریکا بر سر غواصان آوردند دوباره تکرار نشود!
💟آمده اند تا به ما بگویند: اگر دیروز آمریکا با هواپیماهای جاسوسی اش عملیات کربلای 4 را لو داد و غواصان را دست بسته در چنگال بعثی ها انداخت ، امروز نگذارید بازرسی ها و نظارت های جاسوسان آمریکا، جان فرزندان برجسته این سرزمین را به خطر اندازد و آنان را در تیررس حملات تروریستی اسرائیل قرار دهد.
💟آمده اند تا به ما بگویند: گمان نکنید با بازرسی های مشروط و مدیریت شده می توانید جلوی جاسوسی دشمن را بگیرید. هوشیار باشید و بدانید دشمن، خیلی خوب بلد است مدیریت شده هم جاسوسی کند. به خون غلطیدن شهدای هسته ای گواه این مدعاست.
💟175 غواصی که مظلومانه با دستان بسته زنده در خاک شدند؛ امروز آمده اند تا جلوی بسته شدن دستان نخبگان هسته ای و دفاعی کشور را بگیرند. آنان مستقیم پای حرف های شهدای هسته ای نشسته اند و از خون دل خوردن هایشان خبر دارند.
💟آمده اند تا به ما بگویند:
آمریکا دیروز ما را تحریم کرد و امروز شما را.
دیروز از عملیات های ما جاسوسی می کرد و امروز از پیشرفت های هسته ای و دفاعی شما جاسوسی می کند.
دیروز صدام را تجهیز کرد و به جان ما انداخت و امروز داعش و تفاله های بعثی را پرورش داده و برای امنیت شما خط و نشان می کشد و جاسوسانش را در قالب بازرسان آژانس به ایران می فرستد.
💟175 غواص با دستان بسته ، زنده زیر خاک رفتند اما زیر بار حرف زور نرفتند.
رهبرم، شهدا به یاریت آمدند....